با تحليل «انسان كامل» و بررسى ابعاد گوناگون آن، اذعان خواهيم كرد كه معصومان(ع) به صورت عام و رسول اكرم(ص)، صديقه طاهره(س) و دوازده امام(ع) به  .صورت خاص، تنها مصاديق حقيقى «انسان كامل»اند.  

پس خليفه ساخت صاحب سينه‏اى‏         تابود شاهيش را آيينه‏اى



مثنوى، دفتر 6، بيت 2153. ناگفته نماند كه قيد «فى الارض» در آيه شريفه، بدان معنا نيست كه خداوند، مى‏خواهد انسان كامل تنها در زمين خليفه او باشد؛ بلكه مبدأ سريان، زمين است و انسان كامل، قوس صعودى خويش را از زمين آغاز مى‏كند. «انسان كامل» مطلقاً خليفة الله است؛ ولى آغاز پيدايش او، در زمين است و كلمه «فى الارض» قيد «جاعل» است؛ نه قيد در «خلافت». 

تفسير موضوعى قرآن كريم، ج 6، صص 129 - 130. 


5-1. انسان کامل، مظهر اسم اعظم: انسان کامل، مانند آینه‏اى است که در پهنه نظام کیهانى، گسترده است و خدا را به خوبى نشان مى‏دهد. از عالم عقل تا آخرین ذره مادى - در قوس نزول - و از نازل‏ترین ذرّه تا عالى‏ترین دُرّه نادره عقلى - در قوس صعود - کشیده است و به همین جهت، همه اسما و اوصاف الهى را نشان مى‏دهد. به بیان دیگر، از آن جا که انسان کامل مظهر الهى است، جامع و مظهر همه اسماى او نیز خواهد بود. همان اسمایى که خداوند سبحان، به صورت علم لدنى، به انسان کامل آموخته است. بقره (2)، آیه 31. در واقع از آن جا که خلیفه، به معناى مظهر است و خداوند داراى اسما و صفات گوناگونى است؛ انسان کامل نیز مظهر این اسما خواهد بود؛ مثلاً خداوند، به هر چیزى دانا و بر هر چیزى توانا است و زنده‏اى است که هرگز نمى‏میرد. از این رو انسان کامل، کسى است که به اذن الهى به «کل شى‏ء علیم و قدیر و الحى الذى لا یموت» است. البته این اسما به مقدارى که در جهان امکان ظهور دارد و میسّر است، براى انسان کامل نیز مقدور مى‏باشد. تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، صص 167 - 171؛ ج 7، ص 163؛ ج 9، ص 31.
پر و مالامال از نور حق است‏جام تن بشکست نور مطلق است
نور خورشید ار بیفتد بر حدث‏او همان نور است نپذیرد خبث‏
مثنوى، دفتر 2، ابیات 3410 - 3411. 3-5-1. انسان کامل، فانى در خدا: انسان کامل، به دلیل مرتبه وجودى اش، نه تنها غیر و ما سوى‏الله را نفى مى‏کند؛ بلکه اصلاً آنها و حتى خود را نمى‏بیند تا آن را نفى کند؛ زیرا اثبات ثابت و نفى منفى، دو چیز است و این تعدد و کثرت، با وحدت شهود راستین - که از لوازم مرتبه وجودى انسان کامل است - سازگار نیست. هنگامى که انسان کامل در جایگاه حقیقى خویش قرار مى‏گیرد، فانى در شهود ذات اقدس خداوند است و نه تنها خود را نمى‏بیند؛ بلکه توحید و فناى خود را نیز نمى‏بیند. تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 11، ص 402 - 404.
دو مگو و دو مدان و دو مخوان‏بنده را در خواجه خود محو دان‏
خواجه هم در نور خواجه آفرین‏فانى است و مرده و مات و دفین‏
چون جدا بینى ز حق این خواجه راگم کنى هم متن و هم دیباچه را
مثنوى، دفتر 6، ابیات 3215 - 3217. 4-5-1. احاطه و اشراف روح انسان کامل به ارواح انسان‏ها: چنان که در قسمت‏هاى پیشین گذشت، ارواح انسان‏ها، جلوه‏هاى ناقص و نازل روح خدا و مخلوق اول و مثل اعلا هستند و به عبارتى، صورت‏هاى نازله آن و تابش‏هاى آن مى‏باشند. اصل و باطن ارواح انسان‏ها، همان روح خدا و مخلوق اول است؛ به نحوى که از آن نشأت گرفته‏اند و قائم به آن و از آن و با آن مى‏باشند و در حقیقت یک نوع اتصال به آن دارند. در ماوراى ارواح انسان‏ها و در پشت آنها و به تعبیر واضح‏تر، در پشت پرده آنها، همان روح خدا و مخلوق اول هست و بر آنها اشراف و احاطه دارد. این موقعیت روح خدا و مخلوق اول، نسبت به ارواح انسان‏ها و یا جلوه‏هاى خود است و از آن جا که «انسان کامل»، همان روح خدا و مخلوق اول است - و دو چیز نیستند - در نتیجه روح او، به همه ارواح انسان‏ها اشراف و احاطه داشته، مهیمن بر آنان و با آنها خواهد بود. انسان و خلافت الهى، ص 149 و 150.
پیش اهل تن، ادب بر ظاهر است‏که خدا زایشان نهان را ساتر است‏
پیش اهل دل، ادب بر باطن است‏زان که دلشان بر سرایر فاطن است‏
5-5-1. ولى الله بودن انسان کامل: «ولىّ» یکى از اسماى الهى است و از آن جا که «اسماء الله» باقى و دائم‏اند، انسان کامل - که مظهر اتم و اکمل اسماى الهى است - صاحب ولایت کلیه دائمى است و مى‏تواند به اذن او، در ماده کائنات تصرف کند و قواى ارضى و سماوى را تحت تسخیر خویش در آورد. این ولایت تکوینى، از ویژگى‏هاى برجسته انسان کامل به شمار مى‏رود. انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، صص 56 - 57. به بیان دیگر، از آن جا که در مقام تعلیم اسماى الهى، علم عین قدرت و عین عمل است؛ اگر انسان کامل به آن مقام بار یابد، هر چیزى را اراده کند به اذن خداوند، در جهان واقع مى‏شود و این همان ولایت تکوینى است. تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، ص 160. گفتنى است واجد مقام ولایت - که تحت تدبیر خاص خداى سبحان قرار گرفته و در واقع تحت ولایت او است - مأمور محض بودن خود را مى‏داند و به هیچ وجه داعى استقلال ندارد؛ زیرا ولایت با استقلال سازگار نیست. انسان وقتى دریافت که اراده او، مقهور اراده خداى سبحان است؛ مى‏تواند به مقام شامخ ولایت نایل آید.

تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 7، ص 175. درباره ولایت تکوینى ر.ک: الف - ولایت نامه، علامه طباطبایى، ترجمه همایون همتى، امیرکبیر، تهران: چاپ اوّل، 1366، مجموع کتاب. ب - مجموعه مقالات، استاد حسن زاده آملى، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم: چاپ دوّم، 1364 ش، صص 31-82.

چون بپرّاند مرا شه در روش‏مى‏پرم بر اوج دل چوپرتوش‏
همچو ماه و آفتابى مى‏پرم‏پرده‏هاى آسمان‏ها مى‏درم‏
مثنوى، دفتر 2، ابیات 1158 - 1159. 6-5-1. علم لدنّى انسان کامل: علم لدنّى، علمى است که هیچ واسطه‏اى میان متعلّم و معلّم نیست. «لدن»؛ یعنى، نزد و حضور. اگر علمى با وساطت، حاصل شود، علم لدنى نخواهد بود. اگر علمى از معلم صادر شود و به یک واسطه یا بیشتر، به شاگرد برسد؛ شاگرد آن علم را از «نزد» معلم فرا نگرفته است و به آن علم لدنى نمى‏گویند. اما اگر شاگرد از حضور خود معلم، علمى را فرا گرفت، آن علم را لدنى مى‏نامند. از آن جا که «انسان کامل»، نخستین مخلوق است و هیچ واسطه‏اى میان او و حضرت حق وجود ندارد، همه علوم وى، لدنّى خواهد بود و هیچ واسطه‏اى میان او و خداى سبحان در این تعلیم و تعلم وجود ندارد.
آن که بى‏تعلیم بد ناطق خداست‏که صفات او ز علت‏ها جداست‏
یا چون آدم کرده تلقینش خدابى‏حجاب مادر و دایه و ازا
همان، دفتر 4، ابیات 3041 - 3042. 7-6-1. یگانه بودن انسان کامل در هر عصر: انسان کامل کسى است که مظهر همه شؤون «مستخلف عنه» مى‏باشد و چون او خلیفه خدا است و خداوند واحد است، خلیفه کامل نیز در هر عصر یگانه خواهد بود و اگر انسان‏هاى کامل دیگرى معاصر او باشند، حتماً تحت ولایت او قرار دارند؛ و گرنه همه آنان خلیفه ناقص بوده و کامل نیستند. انسان کامل از دیدگاه نهج‏البلاغه، صص‏100 - 101؛ تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 6، ص 221.
پس به هر دورى، ولیّى قائم است‏تا قیامت آزمایش دائم است‏
مثنوى، دفتر 2، بیت 815. 8-5-1. احاطه انسان کامل بر عوالم وجود: از آن جا که انسان کامل، مخلوق اول است؛ از حیث وجودى در برترین مرتبه قرار دارد (مرتبه‏اى که از آن به عالم اسما یاد مى‏کنند). از آن جا که این عالم، احاطه وجودى بر تمامى عوالم وجود (عالم تجرّد، مثال و مادى) دارد، انسان کامل بر تمامى آنها احاطه وجودى دارد.تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 7، ص 345، ج 9، ص 261.
اولیا اطفال حقّ‏اند اى پسردر حضور و غیبت، ایشان با خبر
مثنوى، دفتر 3، بیت 79. 9-5-1. عصمت انسان کامل: مقام منیع عصمت عملى، براى کسى حاصل مى‏شود که به مرز «اخلاص» رسیده باشد. در این حال در حرم امن او، شهوت، غضب و باطل راه ندارد؛ چون وى هر دو را مهار کرده، به صورت اراده و کراهت درآورده‏است. در واقع «انسان کامل»، مراحل جذب و دفع، شهوت و غضب و محبت و عداوت را طى‏کرده و به مقام «تولّى و تبرّى» رسیده‏است. شخصى که به این مرحله بار یافته‏باشد، شیطان را دشمن‏ترین دشمن درون و بیرون مى‏داند و او را سرکوب‏کرده، بر همه دشمنان فائق‏مى‏آید و متولى حق مى‏شود. ر.ک: تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 9، ص 19.

ادامه دارد...




برچسب ها : مفاهيم و نظريه ها